انتخاب برنده بودن به جای ذهنیت بازنده بودن و قربانی بودن

انتخاب برنده بودن به زبان ساده یعنی صرف‌نظر از اینکه در زندگی شما چه اتفاقی رخ می‌دهد، مبنا بر این است که بهترین تصمیم ممکن را بگیرید، بیشتر تلاش ممکن را از خود نشان دهید تا همیشه برنده باشید.

شاید که در اولین قدم به مقصد نرسید. شاید که در اولین تلاش نتوانید نیت خود را برآورده کنید، اما شما از هر نرسیدن، از هر شکست و از هر نشدنی درس می‌گیرید و آن را در مرتبه‌ی بعد به کار می‌گیرید.

انتخاب برنده بودن چه ویژگی‌هایی دارد؟

انتخاب برنده بودن دارای چند گزاره‌ی مهم است:

  1. همیشه راهی هست.
  2. من توانایی لازم را برای انجام هر کاری دارم.
  3. در هر شرایطی ظرفیت یادگیری چیزهای جدید را دارم.
  4. مهم نیست که چه رخ داده است، مهم این است که در این شرایط چه می‌توانم بکنم.
  5. در نهایت این خود من هستم که باید برای خود کاری بکنم.
  6. بهانه‌ها، ترس‌ها و کم کاری‌ها من را از هدفم دور می‌کنند.
  7. اینکه چه شده یا چه نشده، در نهایت مهم این است که باید به هدفم برسم.

انتخاب برنده بودن چگونه روی تمام قسمت‌های زندگی ما تأثیر می‌گذارد؟

در برنامه‌ی مستند راز، جایی یکی از افرادی که در این برنامه اظهار نظر می‌کند، چراغ جادو و غول آن را اینگونه تفسیر می‌کند که غول چراغ جادو نه سه آروز که بلکه یک آرزو را برای ما برآورده می‌کند.

خود غول هم نمادی از درون خود انسان است. غولی که در جای کوچکی گیرافتاده است و به محض آزاد شدن آروزی انسان را برآورده می‌کند.

او در مقابل شما یک جمله می‌گوید: فرمان‌بردارم سرورم!

نکته همین است که ذهن ما هم از ما فرمان‌برداری دارد. همانطور که می‌گویند چه بگویید می‌توانید و چه بگویید نمی‌توانید، در هر صورت حق با شماست.

انتخاب برنده بودن یک وضعیت ذهنی است که وقتی در ما شکل گرفت به بقیه تفکرات و انتخاب‌های هم شکل می‌بخشد.

اگر گزینه‌ای به نام شکست وجود نداشته باشد و گزینه‌های ممکن برنده شدن یا وا دادن باشد، در این صورت اگر برنده نشدید یعنی وا داده‌اید.

اگر انتخاب شما برنده شدن است و برایتان فقط یک چیز مهم است و آن هم اینکه به هدف بزرگ زندگی خود برسید. هر بار که احساس می‌کنید که ممکن به هدف خود نرسید، یا در زمانی مقرر به چیزی که مد نظر داشته‌اید نرسیده‌اید، در اینصورت خود را مورد مؤاخذه قرار خواهید داد تا بدانید چرا نرسیدید!

در این صورت برای شما مهم است که بدانید:

  1. زمان خود را چگونه مصرف می‌کنید؛
  2. چه کارهایی را در طول روز انجام می‌دهید، کدام‌ها باید از برنامه‌ی روزانه حذف شوند و کدام‌ها تقویت شوند؛
  3. چه عادت‌هایی دارید، کدام عادت‌ها باید تغییر کنند، کدام عادت‌ها باید تقویت شوند، چه افرادی دور شما را گرفته‌اند، کدام افراد را باید در اطراف خود نگه دارید؛
  4. چه چیزهایی را باید یادبگیرید؛
  5. چرا در موعد مقرر به برنامه خود نرسیدید؟ چه اشتباهاتی داشتید که اینگونه شد؟

وقتی نحوه گذران وقت، عادت‌های روزانه، افرادی که اطراف شما را گرفته‌اند، چیزهایی که باید یادبگیرید و خیلی چیزهای دیگر برای شما مهم شد، در این صورت رشد فردی شما هم امری حتمی است.

انتخاب برنده بودن یک ذهنیت جدید در شما شکل می‌دهد که شما را به سمت مدیریت زمان، مدیریت عادت‌ها، مدیریت منابع، مدیریت روابط اجتماعی، مدیریت آموزش و … پیش می‌برد.

در این وضعیت فرد از حواشی کم می‎‌کند و روی هدف اصلی تمرکز می‌کند. در این وضعیت فرد از سخنرانی دست می‌کشد و عملگرا می‌شود.

از خودت بپرس ۳۰ بعد این موقع چه چیزی برایت مهم است؟

این وضعیت با وضعیت فردی که برای هیچ‌کدام از اموری که تحت اختیار اوست برنامه‌ریزی نمی‌کند خیلی فرق دارد.

  • لاک‌پشت‌های کوچکی از سر تخم درآورده و از زیر شن بیرون می‌آیند و به آهستگی و جان کندن بسیار به سمت دریا حرکت می‌کنند فقط یک ندا در ذهن خود دارند: به دریا رسیدن.
  • پرنده‌ی کوچکی که بال به هم می‌زند فقط یک ندا در ذهن دارد: پرواز آموختن.
  • غزالی که در صحرا با سرعت هر چه تمام‌تر از شکارچی خود فرار می‌کند فقط یک هدف دارد: نجات جان خود.
  • آن حیوان شکارچی که تمام انرژی خود را برای تعقیب یک شکار می‌گذارد هم یک هدف دارد: شکم خود را سیر کند.
  • آن قورباقه‌ی کر هم در مرداب بود و مدام می‌پرید، فقط یک هدف داشت: نجات خود.

در همه‌ی این موارد انتخاب برنده بودن این اضطرار را برای موجود هدفمند به وجود آورده است که باید این کار انجام شود!

اما دوستان آن قورباغه که تمام وقت خود را برای صحبت کردن و منفی‌بافی گذاشته بودند هرگز نتوانستند خود را از آن برکه نجات دهند.

کتاب چه کسی پنیر مرا جابجا کرد، قصه‌ی آدم‌هایی است که تفکرات اشتباهی دارند که آن‌ها را بازنده بارآورده است. در این کتاب آدم‌ها بازنده و موش‌ها برنده هستند. (Who Moved My Cheese?)

موش‌ها که انتخاب برنده بودن الگوی آن‌ها بوده، وقتی با ذخیره‌ی پایان‌یافته‌ی پنیر روبه‌رو شدند، خیلی سریع در پی ذخیره‌ی پنیر جدید رفتند.

ولی آدم‌ها برای مدت زمان طولانی به افسانه‌پردازی و خیال‌باقی پرداختند. آن‌ها دنبال مقصر بودند. دنبال اینکه بفهمند چرا این پنیر غیبش زده است. اما آیا مقصر یا دزد را پیدا کردند؟ نه! چون دزد و مقصری وجود نداشت.

آن‌ها با تنبلی و اتلاف وقت امورات را گذرانده بودند و پنیر هم ذره ذره تمام شده بود. آن‌ها برای مدتی در این شک به سر بردند ولی در نهایت به بن بست رسیدند.

این بن‌بست دیر یا زود برای هر کسی رخ می‌دهد. جایی که دیگر نه مقصرتراشی، بهانه‌گیری، تنبلی، اتلاف وقت، جلب ترحم و چه و چه هیچ‌کدام جواب نمی‌دهد و لاجرم تو می‌مانی و خواسته‌هایی که باید محقق شوند.

اینجاست که آدم باهوش متوجه اشتباه خود می‌شود. انتخاب برنده بودن، انتخاب آدم باهوشی است که از بازنده بودن خسته شده است. یا به قول رندی کیج از خسته بودن خسته شده است.

انتخاب من برای سال ۹۹ انتخاب برنده بودن است.

اقدامات عملی یک برنده چیست؟

  1. تمام خواسته‌های خود را به طور شفاف به روی کاغذ بیاورید. مثلاً خرید ماشین یک خواسته‌ی شفاف نیست. بلکه می‌توان نوشت پژو ۲۰۶ آلبالویی رینگ اسپورت و …
  2. برای به دست آوردن هر خواسته بازه‌ی زمانی تعیین کنید. بدون تعیین بازه‌ی زمانی کار خواصی انجام نداده‌ایم.
  3. برای رسیدن به این خواسته‌ها چه امکانات و منابعی لازم داریم. برای به دست آوردن آن‌ها هم برنامه‌ریزی کنیم.
  4. هر روز بعد از خواب و هر شب قبل از خواب این لیست را یک بار مرور کنیم. هر شب از خود بپرسیم امروز برای رسیدن به خواسته‌هایم چه اقداماتی انجام دادم؟ فردا اولین کاری که انجام خواهد داد چه خواهد بود؟

توجه کنید که این لیست باید شامل تمام خواسته‌های ما باشد. تمام خواسته‌ها. دوم اینکه حتماً برنامه‌ی زمانبندی برای رسیدن به آن‌ها داشته باشیم. و سوم اینکه به طور روزانه این لیست مرور شود.

این کار مثل این می‌ماند که مرتب به ذهن خود یادآوری کنیم که باید چه چیزی را در دنیای بیرون جستجو کند.


پیشنهاد مطالعه در همین خصوص:


اگر دوست دارید همیشه اولین نفری باشید از مطالب جدید سایت مطلع می‌شوید، لطفاً در خبرنامه‌ی سایت ثبت‌نام کنید. پیشاپیش از شما متشکرم.


Photo by bruce mars on Unsplash